|
leave it to me Keep moving forward |
|||||||||||||||||
|
جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, :: 19:19 :: دستای کوچولوی : ♫ ♪ لوچیا آنا-go go tomago♪ ♫
داستان درباره یه گارسون 16ساله به نام میرناست که برای پول گیر اوردن و یه کار درست و حسابی پیدا کردن توی یه رستوران کار میکنه.ولی میرنا از بچگی علاقه و استعداد رقصیدن داره و همه حرکاتاتش هم رقصندگانه است.
یه روز یه دختر همسن میرنا که توی یه برنامه تلویزیونی عضو شده به نام کریستال دقیقا به رستورانی میاد که میرنا توش گارسونه. میرنا خواست بره سینی رو برداره که یه دفعه هواسش نبود خورد به کریستال. کریستال:آخخخخخ چیکار داری میکنی نزدیک بود سرم بشکنه!!!!!!! میرنا:اویییی واقعا متاسفم خانم!!! کریستال:مثل این که خیلی دست و پا چلفتی هستی!لباسشو نگاه خیلی افتضاحه!! میرنا که مغرور بود و تحمل نداشت کسی بهش توهین کنه فریاد زد:اههههه بسه دیگه مگه تو مادرمی باهام این جوری حرف میزنی!!! کریستال:واه واه واه طلب کارم هستی!!!!! رئییس رستوران اومد پیش کریستال و با ترس گفت:واقعا متاسفم خانم وارن. بعد به میرنا چش غره ای زد و گفت:ببینم تو چه مرگت شده هان!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد گفت:از این طرف خانم وارن. کریستال با غرور برای این که هرس میرنا رو دربیاره با حالت مسخره ای جلوش راه رفت
ظهر همون روز وقتی کار میرنا تموم شد از رستوران بیرون اومد و به طرف خونش راه افتاد. کریستال:از پشت سرش دوید و فریاد زد:آهای صبر کن جون مادرت صبرکن!!!! وقتی بهش رسید گفت:اسم تو میرنائه مگه نه؟ میرنا:اممممم آره میرنا هاچینسون خب که چی؟ کریستال:من کریستال وارنم به گمونم منو بشناسی چون توی برنامه تلویزیونی رویاهای یک ستارم. میرنا:اوهه نه فکر نکنم چون من وقت نمیکنم تلویزیون نگاه کنم. کریستال:اگه دلت بخواد تو هم میتونی عضو بشی خیلی خیلی باحاله بهت خوش میگذره. میرنا:گوش کن کریستال به من نگاه کن من یه گارسونم پول کافی ندارم تا بتونم توی یه برنامه تلویزیونی عضو بشم تازشم الان خیلی وقته خونوادمو ندیدم کریستال:مگه بقیه ی هانچینسون ها چشون شده؟ میرنا:تنها چیزی که میتونم بگم اینه که مدرسه شبانه روزی بدترین اتفاق زندگیم بود و یاد گذشته ها افتاد
کریستال:خب به پول هیچ ربطی نداره اونایی که تو فاضلاب کار میکنن هم میتونن عضو بشن فقط باید یه خرده به سر و وضعت رسیدگی کنی. میرنا:چچی میخوای بگی؟ کریستال به کل هیکل میرنا نگاهی انداخت. کریستال:لباساتم اصلا به درد نمیخورن عزیزم توئه به خوشگلی که حرکات رقصندگی داری چرا باید لباسات اینجوری باشه؟من یه جا میشناسم که نمیدونی چه چیزای قشنگی داره!!!!!!! بعد دوید و پشت سر فریاد زد:تو نمیای؟! باهم رفتن به لباس فروشی میرنا توی اتاق پروف یه لباس پوشید و اومد بیرون
میرنا:ببینم چطوره؟ کریستال:آخه عزیز من این چه فرقی کرد با همون لباس گارسونی قبلی؟! میرنا:نه به نظرم خوبه!! کریستال:چیش خوبه؟!شبیه دخترای شلخته شدی!!!! میرنا:شلخته!!!!! کریستال:آره شلخته آخه تو کدوم دختر مرتبی رو دیدی که یه جورابش صاف باشه اون یکی شل و افتاده تازه این با لباس گارسونی قبلی فرقی نداره برو یکی دیگه بپوش میرنا رفت یکی دیگه پوشید
میرنا:این یکی چطوره؟ کریستال:امم خوبه خودت توش راحتی؟ میرنا:آره قشنگ و راحت. کریستال:خب لاقل از لباس گارسونی و جوراب افتاده بهتره بذار من حساب کنم. میرنا:نه کریستال این لباس منه خودم باید حساب کنم. کریستال:نه خریدنش پیشنهاد من بود پس خودمم حساب میکنم. میرنا:ولییییی.....!!!! ولی دیگه دیر شد کریستال پول رو حساب کرد و باهم به طرف خونه میرنا به راه افتادن. میرنا:ببین من هنوز نظرم عوض نشده ها!! کریستال:خب چهار روز وقط زیادیه شاید تا اون موقع عقیدت عوض شد. به خونه رسیدن میرنا برای کریستال دست تکان داد. میرنا:خداحافظ. کریستال:خداحافظ به چیزی که گفتم فکر کن خب اینم از قسمت اول منتظر قسمت دوم باشید نظرات شما عزیزان: VAMPIRE GIRL
 ساعت1:08---9 تير 1393
خوبه خيلي قشنگه ولي به نظر من همه چيز خيلي زود اتفاق مي أفتاد و اگه متن داستانتو ادبي مي نوشتي قشنگ تر مي شد ولي به هر حال زيبا بود
.gif){kind=small}
درباره وبلاگ  سلام به وبلاگ من خوش آمدید من در این وبلاگ داستان مینویسم که امیدوارم خوشتون بیاد میتونین منو آلتین یا لوچیا آنا صدا کنین یا گوگو تماگو درضمن من دراین وب عضوم http://dastanmn.mihanblog.com تورو خدا بهش سر بزنین قول میدم پشیمون نشین موضوعات آخرین مطالب همسایه ها
ستاره رویایی وب
|
|||||||||||||||||
 |
|||||||||||||||||
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت: